زبانحال حضرت زینب در شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام
ای تـسـلای دلـم، در غـم بیمـادریام قصدِ رفتن بکنی، پشت سرت میبریام من بمـیرم، نفـست هـمنـفـسِ درد شده گـرمیِ زنـدگـی مـا؛ بـدنت سـرد شده لـرزه افـتاده به جانت، بـدنـم میلـرزد آمـده زلـزلـۀ روضـه، تـنــم مـیلـرزد روضۀ نو ننـویسید به دفتر، کافیست مقـتـلِ بازِ مرا روضۀ مـادر کافیست آه، خورشید، غروبِ تو طلوع روضهست قامتِ خم شدهام مال رکوع روضهست آه، بابا چـقـدَر مـاتـم تو جـانـکاه است بعد تو ذکر شب و روز لب من آه است وای، از همسرِ نامرد و نمکدان شکنش وای، از خون دلش با جگرش در دهنش تازه بعد از حسنم نوبت داغی عظماست نوبت آن همه روضهست که در کربوبلاست هُرم این داغ زیاد است، سرم میسوزد «مرغ باغ ملکوتم» که پرم میسوزد تو دعا کن به عزادار، خـدا رحـم کند بین یک لشکر خونخوار، خدا رحم کند |